بعد از حضور فرهاد مجیدی در منزل امیر قلعه نویی و تسلیت به او، امروز سایت باشگاه استقلال در مطلبی احساسی این ملاقات ویژه را بار دیگر به تصویر کشید:
۱-همه چیز از یک تماس تلفنی آغاز شد. به گزارش سایت باشگاه استقلال، دعوتی از سر دوستی و محبت و به پاس حرمت به رفاقت سالیان دور و نزدیک. اینچنین فرهاد مجیدی، دقایقی بعد به همراه فرزاد در طبقه چهارم ساختمان پرخاطره لارستان حاضر شدند. شماره ۷، اینچنین دعوت حاجی را با احترام و بیشرط و بدون بحثی میپذیرد تا این سه نفر راهی منزل امیر قلعهنوعی شوند. فرهاد در آن لحظات مشتاق دیدار با مربی خود بود و این در چهره غمگین و پیراهن مشکیاش کاملا هویدا است. فاصلهها کم میشوند و اینچنین موعد همدلی و عاشقی فرا میرسد.
۲- خانه غم دارد. خانه هنوز در شوک از دست رفتن مادری مهربان و یاری صمیمی است. حاجی با براداران مجیدی سر میرسند. صدای گریه در شباهنگام خانه، فرهاد را دگرگون میکند. او اما وارد میشود و لحظهای بعد در آغوش امیر آرام میگیرد. جملاتی رد و بدل می شود، امیر تشکر میکند و فرهاد حضورش را وظیفه میداند. امیر هنوز گریه میکند، همچنان صدای هق هق او فضا را تحت تاثیر قرار میدهد. حاجی باز هم تلاش میکند آرامش کند، کاری که در شب قبلش هم انجام میداد. این شب، اما سر روز شدن ندارد.
۳- میهمانان میروند و میآیند. خانه پر میشود و خالی. لحظاتی بعد از این، فرهاد و فرزاد هم میروند. به درب خروجی که میرسند، حاجی از او تشکر میکند. پاسخ فرهاد این است که من از شما ممنونم که بانی خیر شدید. خدایش بیامرزد.
نظرات شما عزیزان:
گفتم: چقدر احساس تنهایی میكنم …
گفتی: فانی قریب
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم… كاش میشد بهت نزدیك شم …
گفتی: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لكم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی …
گفتی: و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار میتونم بكنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست كه توبه رو از بندههاش قبول میكنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میكنه؛ عاشق میشم! … توبه میكنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهكنندهها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك
گفتی: الیس الله بكاف عبده
.:: خدا برای بندهاش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار میتونم بكنم؟
گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریكیها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.